این کتاب از منظر مطالعات فرهنگی به دو پدیدهی «فوتبال» و «سینما» میپردازد. «فوتبال» و «سینما»; به مثابهی دو عنصر معناساز در جهان معاصر، هر کدام اسطورههای خود را به همراهی و همزیستی با سوژهی انسانی فراخواندهاند؛ گوییا که «اسفندیار» (رویینتن شرقی) چشمان خود را و «آشیل» (رویینتن غربی) پاشنههای خویش را با یکدیگر معاوضه کردهاند. با این تعویض، اسطورههای سنتی شرق و غرب، از نقاط ضعف و محدودیتهای خویش رها شدهاند و رویینتنی خود را به کمال رساندهاند، سپس آن را در اختیار انسان مدرنی گذاشتهاند تا با پیوند بین این دو عنصر معناساز، جهان خویش را تعریف و تفسیر کنند و نقصان، فقدان و ناکارآمدی جهان سنت را، در جهان مدرن به تکامل برسانند. این کتاب در عین حال که به صورتبندی گفتمانی این دو فضای معناساز در مدرنیته پرداخته است (فصل اول و دوم)، همچنین به مطالعات فرهنگی در باب بافتار فرهنگی ایران مدرن نیز میپردازد و نگاه خیرهی خود را به سوی نقصان معنا در جهان ایرانی نیز معطوف میدارد تا «چشم اسفندیار» (گریز از آزادی) و «پاشنهی آشیل» (تجددهراسی) مدرنیته را در فرهنگ ایرانی جستوجو کند.