با خودم زمزمه کردم: «خوشبختی!»، سعی کردم این کلمه را برای خودم معنا کنم، اما از آن دسته واژگانیست که هرگز معنایش را کاملاً نفهمیده ام، مثل «عشق». بیشتر انسانها در بازیهای زبانیشان کلماتی را بهکار میبرند که هرگز اعتقادی به آنها ندارند، من هم از این قاعده مستثنا نیستم، به خصوص در زمان کاربرد واژههایی که عظمتی در خود نهفته دارند، مانند «خوشبختی»، «عشق»، «صداقت» و «قدرتمندی». واژههایی که در مقایسه با کلماتی زننده و سبک چون «عیاش»، «جلف» و «کلاه بردار» مفاهیمی بسیار دور از دسترس و غیر واقعی به نظر میرسند.